
سرد و تاریک بی ترنم بی حس و گرما در عمق جنگل موجودی پر از خشم کینه و نفرت ظلم و بد تینت دنیای که الان دارم تاریک و سرده جنگلی مه الود سرمای وجودش را حس می کنم ترنم باران صدای رعد ارامش این جنگل را به هم زده ای اسمانهای تار تار تار خاموش شوید وقت تاریکیست وقت بی صدایی است بشنو از درختان بشنو از جوی ارام تاریکیست حکمران
:: بازدید از این مطلب : 858
|
امتیاز مطلب : 432
|
تعداد امتیازدهندگان : 123
|
مجموع امتیاز : 123